جبهه سازی ولایت مدار در کلام رهبر معظم انقلاب

۱۴۰۱/۰۶/۰۷
  • طراح سایت
  • شناسه خبر: 4442

در آغاز که پیغمبر فکر اسلامی را می آورد و دعوت پیغمبر شروع می شود، آیا پیغمبر به تنهایی می تواند یک جامعه را اداره کند؟ آیا یک جامعه، تشکیلاتی نمی خواهد که عده ای این تشکیلات را اداره بکنند؟ سربازی که از این جامعه دفاع کند و دشمنان این جامعه را بجای خود بنشاند نمی خواهد؟ کسانی که پیغمبر را یاری کنند و دعوت نبی را نشر بدهند لازم نیستند؟ البته که لازم هستند و همه این کارها باید از این طریق اسباب معمولی انجام بگیرد پیغمبرها هم در بیشتر فعالیتهایشان از اسباب معمولی استفاده کرده اند پیغمبر می آید برای اینکه بتواند جامعه مورد نظر را که همان کارخانه انسان سازی است تشکیل دهد و برای این کار احتیاج به یک جمع بهم پیوسته، متحد و دارای ایمان راسخ دارد که از اعماق قلب، مؤمن و معتقد به این مکتب بوده و با گامهای استوار، پویا و جویای آن هدف باشند یک چنین جمعی را پیغمبر در اول کار لازم دارد لذا نخستین کار پیغمبر فرآهم آوردن و درست کردن این جمع بهم پیوسته است که بوسیله آیات قرآن و با مواعظ حسنه باید بوجود آورد . «اُدعُ اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَه وَ المَوعِظَهِ الحَسَنَهِ» و پیغمبر با مواعظ حسنه، با آیات قرآن، با نفوذ کلام نبوی دلهایی را بسوی پروردگار جذب می کند و آنها را در اول کار در اطراف خود جمع می نماید. اینها یک جمعیتی را تشکیل می دهند، پس پیغمبر اول کار وقتی که دعوت خود را مطرح می کند یک جمعیت بوجود می آید ، یک صف بوجود می آید، یک جبهه در مقابل جبهه کفر ایجاد می کند این جبهه از چه کسانی تشکیل شده است؟ از مسلمانان استوار، مؤمن، معتقد، نافذ القلب ، از آن کسانی که «ولا تَأخُذُهُم فِی اللهِ لَومَهُ لائِم» هیچ ملامتِ ملامت کننده ای آنها را از راه خدا بر نمی گرداند. اینها مسلمانهای گام اول هستند. پیغمبر یک عده و یک جبهه را به وجود می آورد که همان مسلمانان صدر اسلام در میان جامعه جاهلی مکه هستند، حال اگر بخواهند این جریان باریک که بنام اسلام و مسلمین بوجود آمده در میان آن جامعه جاهلی پرتعارض و پرزحمت باقی بماند، اگر بخواهد همین جمعیت و همین صف و همین جبهه نابود نشود و از بین نرود و هضم و حل نشود بایستی این عده مسلمان را مثل فولاد آبدیده به همدیگر بتابند ، این مسلمانها را باید آنچنان بهم متصل و مرتبط کنند که هیچ عاملی نتواند اینها را از یکدیگر جدا کند . بقول امروزی ها و فرهنگ های امروزی یک انضباط حزبی بسیار شدید و سختی را باید در میان این افراد مسلمان برقرار کنند باید اینها را هر چه بیشتر بهم بچسبانند، هرچه بیشتر بهم بجوشانند و گره بدهند و هرچه بیشتر از جبهه های دیگر، از جریانهای دیگر، از انگیزه های مخالف، دور نگه دارند چون اینها در اقلیتند. جمعیتی که در اقلیت هستند ممکن است فکرشان تحت الشعاع فکر اکثریت قرار بگیرد عملشان، حیثیتشان، شخصیتشان، ممکن است در لابلای حیثیت ها و شخصیت ها و اعمال بقیه مردم که احیانا مخالف با آنها هستند گم، نابود و هضم بشود و از بین برود برای اینکه اینها هضم نشوند، برای اینکه نابود نشوند، برای اینکه اینها بتوانند به عنوان یک جمعی باقی بمانند، تا درآینده، جامعه اسلامی با دستهای استوار اینها بنا و اداره بشود و ادامه پیدا بکند و اینها یاوران پیغمبر باشند.  برای اینکه اینها بتوانند باقی بمانند، پیغمبر اینها را هرچه بیشتر به یکدیگر متصل می کنند و هر چه بیشتر از سایر جبهه ها جدا می کنند مثل یک عده کوهنوردی که از یک راه صعب العبور کوهستانی عبور می کنند. ده نفر آدم عصا بدست در میان برفها باید یک راه باریک و پر خطر را طی کنند و از پیچ و خم گردنه ها بگذرند تا به قله کوه برسند به اینها گفته میشود به هم دیگر بچسبید، کمربندهایتان را بهم ببندید، جدا جدا و تک تک حرکت نکنید که اگر تنها ماندید خطر لغزیدن هست، اینها را محکم به یکدیگر جوش می دهند، و علاوه بر اینکه به هم جوش می دهند می گویند با خودتان خیلی بار برندارید، به این طرف وآن طرف نگاه نکنید، فقط سرتان براه خودتان و حواستان به کار خودتان باشد و کمرها و دستها را محکم به هم دیگر می بندند که اگر یک نفر از اینها افتاد، دونفر افتاد، بقیه بتوانند او را نگه دارند. حالت به هم بستگی شدید کوهنوردان نشان دهنده و نمایشگر حالت به هم بستگی و جوشیدگی شدید مسلمانان آغاز کار است .آیا این بهم بستگی در زبان قرآن و حدیث یک اسمی دارد یا نه؟ آیا این پیوستگی مسلمانان جبهه آغاز دین که به همدیگر جوشیدند، به همدیگر گره خوردند، از هم جدایی پذیر نیستند، با دیگر جبهه ها به کلی منقطع اند، با خودشان هر چه بیشتر چنگ در چنگ و دست در دست هستند،آیا در قرآن و حدیث نامی دارد یا ندارد؟ بلی نام این به هم پیوستگی، ولایت است.

پس ولایت در اصطلاح اولی قرآنی یعنی به هم پیوستگی و به هم جبهه گی و اتصال شدید یک عده انسانی که دارای یک فکر واحد و جویای یک هدف واحد هستند ، در یک راه قدم بر می دارند، برای یک مقصود تلاش و حرکت می کنند، یک فکر و یک عقیده را پذیرفته اند . افراد این جبهه هر چه بیشتر باید به هم متصل باشند و از جبهه های دیگر و قطبهای دیگر و قسمتهای دیگر خودشان را جدا و کنار بگیرند چرا؟ برای اینکه از بین نروند، هضم نشوند ، این را در قرآن ولایت می گویند. پیغمبر جمع مسلمانان آغاز کار را با این پیوستگی و جوشیدگی بوجود می آورد، اینها را به هم دیگر متصل می کند، اینها را با هم برادر می کند، اینها را به صورت یک پیکر واحد در می آورد، بوسیله اینها امت اسلامی را تشکیل می دهد، جامعه اسلامی را تشکیل می دهد. از پیوند اینها با دشمنها، با مخالفین، با معاندین، با جبهه های دیگر جلوگیری می کند، ما بین اینها و جبهه های دیگر جدایی می اندازد، از پیوستن به جبهه یهود، از پیوستن به جبهه نصاری، از پیوستن به جبهه مشرکین، اینها را باز می دارد و هر چه بیشتر سعی می کند صفوف اینها را فشرده و به هم جوشیده بکند. برای اینکه اگر اینها به این حالت نباشند، اگر ولایت نداشته باشند، اگر صد درصد هم به هم پیوسته نباشند و میان آنها اختلاف بوجود بیاید از برداشتن بار امانتی که بر دوش آنها است عاجز خواهند ماند. نمی توانند به سر منزل برسانند، بعدها هم که جامعه اسلامی به یک امت عظیمی تبدیل می شود باز هم ولایت لازم است…

مثال دیگر آن، جمع کوچک تشیع در زمان خلافت های ضد شیعی و ضد اسلامی در تاریخ آغاز اسلام است. مگر شیعه به آسانی می توانست بماند؟ مگر حربه های تبلیغاتی، خفقان و اختناق، زندانها، شکنجه ها و کشتن ها ممکن بود اجازه بدهد که یک جمعی بماند، آن هم یک جمع فکری مثل شیعه که اینقدر با قدرت های زمان خودش تعارض داشت و موجب دردسر آنها بود اما چه طور شد که ماند؟ برای خاطر ولایت ماند. برای اینکه ائمه علیهم السلام، میان شیعه ی دوران خلافت های اسمی، یک به هم پیوستگی و هم جبهگی عجیبی ایجاد کرده بودند تا در سایه این ولایت، جریان تشیع بتواند در میان جریان های گوناگون دیگر محفوظ بماند. شما یک رودخانه عظیمی را درنظر بگیرید که از چندین طرف این رودخانه آب وارد می شود، آبها هم با جریان های تندی در حرکتند، سطح رودخانه ناهموار است، گرداب بوجود می آید، آبها روی هم می غلتند، انواع جریانهای مخالف در این رودخانه و در این بستر در یکدیگر فرو می روند و هم دیگر را خنثی می کنند، توی سر هم می زنند و این آب پیش می رود. در میان این آب های کدر، غبار آلود و گل آلود یک جریان آبِ شیرینِ تمیزِ روشن دارد راه خود را ادامه می دهد و در این بستر بطور عجیبی پیش می رود و سالم می ماند و عجیب این است که هرگز مخلوط نمی شود، هرگز طعم آب های شور و تلخ را نمی گیرد، همان طعم شیرین، همان رنگ شفاف، همان خلوص و صفا و بی کدورتی را ادامه می دهد و نگه می دارد و پیش می رود. شما عالَم اسلام را در زمان خلفای بنی امیه و بنی عباس تشبیه کنید به همین رودخانه ای که انواع جریانهای فکری و سیاسی و علمی گوناگون در آن علیه همدیگر راه می رفتند و حرکت می کردند. از اول تا آخر که نگاه می کنید جریان تشیع را می بینید که همچون آب باریکی در میان این طوفان عجیب، چیز ناچیز و کوچکی به نظر می رسد و به نگاه می آید، اما خودش را نگه داشته است، هرگز کدر نشده است، طعمش خراب نشده است، هرگز صفای خویش را از دست نداده است، هرگز رنگ و طعم و بوی آبهای دیگر را به خودش نگرفته است، باقی مانده و رفته است، اما چه چیز این را نگه داشته است؟ چه چیز توانسته عامل بقای این جریان شیعی بشود؟ وجود آن ولی که ولایت را در میان مردم و در میان پیروان خود توصیه می کند، آنها را به همدیگر می بندد، آنها را با هم مهربان می کند، ولایت را ترویج می کند و به هم پیوستگی افراد این جبهه را حفظ می نماید. ولایت شیعی که این همه رویش تاکید شده است یک بعدش این است بعدهای دیگر هم دارد که آنها را هم بررسی خواهیم کرد همه مطلب این نیست، یک بعد و یک جانب از مطلب است پس ولایت یعنی بهم پیوستگی . قرآن مومنین را اولیاء یکدیگر می داند و آن کسانی را که دارای ایمان راستین هستند، هم جبهگان و پیوستگان یکدیگر می شناسند ، و در روایات ما از شیعه تعبیر به مومن می شود، ایمان در این منطق یعنی دارا بودن طرز فکر خاص شیعه که مبتنی بر ولایت است یعنی اسلام را از دیدگاهی که شیعه می بیند دیدن، با منطقی که شیعه اثبات می کند اثبات کردن، این معنای ایمان است. می بینیم که در زمان ائمه علیهم السلام این چنین شیعیان را با یکدیگر منسجم، بهم پیوسته، برادر، متصل ساخته اند تا بتوانند جریان شیعه را در تاریخ حفظ کند وگرنه شیعه هزار بار از بین رفته بود، هزار بار افکارش هضم شده بود، همچنانکه بعضی از فِرق چنین شدند، رنگ خود را از دست دادند، از بین رفتند و نابود شدند. به هر صورت این یک بعد از ابعاد ولایت است… پس ولایت شیعیان با هم ، معلوم شد…

مطالب مرتبط